داستان سلیمان نبی،مورچه گفت:میدانی چراخدابادراتسخیرتوکرد؟برای اینکه بدانی سلطنت توروی باداست و.....
امام صادق(ع)روایت میکنندکه:وقتی  جناب سلیمان باآن قشون جن وانس تاازدورپیداشدنددرصحرایی که پربودازمورچه ها،سلطانشان فریادکردای مورچگان خطر،زودبه لانه هایتان برویدکه اگربمانید،لشکرسلیمان شماراپامال میکند!باداین صدارابه گوش  سلیمان رساند.سلیمان گفت :برویم پهلویش.آمدپهلوی جناب رییس مورچه هاوگفت:مرامیشناسی؟مورچه گفت:تونبی خداهستی.فرمود:آیامیدانی من ظلم نمی کنم؟گفت:بلی میدانم.فرمود:چطوراعلان کردی به مورچه ها؟گفت:نه اینکه گفتم مورچه هابرونددرلانه هایشان تابه آنهاستم نشودبلکه اگرمورچه هادستگاه سلطنتی توولشکریان توراببینند،دیگرازشکرمی افتندهمیشه بایدبه پایین ترنگاه کرد!گفت:ای سلیمان میدانی چراخدابادرامسخرتوکرد؟(ازصبح بادقوی بساط سلیمان رابلندمیکردتاشام حرکت میکردنهاررابابل میخوردعصرانه رافارس،مسافت یک ماه راصبح تاشام میرفت)سلیمان فکری کردوفرمود:نمیدانم.مورچه گفت:برای آنکه مغرورنشوی،وبدانی سلطنت توروی باداست!دنبال سلطنتی بگردکه تکیه ات قوی باشدوزوال وفنانداشته باشد که آنهم دربهشت است.
درعدت الداعی آمده است وقتی جناب سلیمان روی همین بساط درهواحرکت میکرددهقانی بیل دستش بودوآبیاری میکرد،صدای کبکبه بساط سلیمان را شنیدنگاه بالای سرش کردوگفت:سبحان الله خداچه ملک عظیمی به سلیمان داده است.بادسخنش رابه گوش سلیمان رساند.سلیمان به بادامرکرداوراپایین بیاورد،همانجابساط پایین آمدخودش روبه دهقان آمد.دهقان دیدسلیمان داردمی آیدادب واحترام کرد.فرمود:چه گفتی؟گفت:گفتم خدابه پسرداوودچه ملک عظیمی داده است!سلیمان فرمود:به توبگویم اگرمومن ازروی ایمان یکدفعه بگویدسبحان الله،بهتراست ازتمام ملک پسرداود!
منبع:کتابمعارفی ازقرآن،تفسیرسوره الحدید،آیت الله دستغیب،ص79تا81
       + نوشته شده در سه شنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۲ ساعت ۱۲:۱۱ ق.ظ توسط محب مولا
        |