پیشگویی امیرالمومنین علی(ع)وعاقبت بعضی ازکسانی که درحقش ظلم کردند..
حكيم بن جبير گويد: شاهد بودم كه على عليه السلام بر منبرى فرمود:
در اين هنگام مردى از قبيله عبس كه در ميان جمعيت نشسته بود گفت :
كيست كه نتواند مانند اين كلام را بگويد: و سپس (به عنوان مسخره ) گفت : منم عبدالله و برادر رسول خدا صلى الله عليه وآله .
هنوز از جاى خود بر نخواسته بود كه شيطان بر او غلبه كرد و ديوانه شد و به بيمارى صرع دچار شد، مردم پايش را گرفتند و از مسجد بيرون كشيدند!
ما از قوم او پرسيديم آيا اين شخص قبل از اين حادثه ، بيمار بود؟ گفتند: خدا شاهد است كه نه .
الارشاد، ص 341، شرح نهج البلاغة ابن ابى الحديد، ج 2، ص 287.
  
انس به نفرين حضرت على عليه السلام دچار شد
مؤ لف گويد: طبق روايات متعدد كه در تاريخ شيعه و اصل سنت آمده است ، اميرالمؤمنين عليه السلام در رحبه مردم را سوگند داد و فرمود: هر كه از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله شنيده است كه فرمود: ((من كنت مولاه فعلى مولاه ؛ هر كه من مولاى اويم اين على مولاى اوست ))، برخيزد و شهادت دهد، دوازده نفر از انصار شهادت دادند، اما انس بن مالك كه حضور داشت ، شهادت نداد، حضرت على عليه السلام به او فرمود: تو چرا شهادت نمى دهى با اينكه تو هم شنيده اى آنچه اينان شنيده اند؟ انس بن مالك بهانه آورد كه : پير شده ام و فراموش كرده ام .
ابو عميره راوى خبر گويد: خدا را شاهد مى گيرم كه انس را ديدم كه ميان دو چشمش سفيد شده بود (به گونه اى كه هر قدر عمامه را پائين مى آورد پوشيده نمى شد و باز نمايان بود).
مؤ لف گويد: اصل حديث يعنى سوگند دادن حضرت امير عليه السلام در سال 35 در كوفه به شاهدين حديث غدير به اينكه برخيزند و شهادت دهند از احاديث مشهور ميان شيعه و اهل سنت است و بزرگان اهل سنت آنرا مفصل ذكر كرده اند و علامه امينى تفصيل آنرا در الغدير ج 1 آورده است .
 
  57- بحارالانوار، ج 42، ص 148، شرح ابن ابى الحديد، ج 4، ص 488 و ج 1، 
ص 361.
  
سه روز ديگر دو نفر جنازه اى را مى آورند و...
اصبغ بن نباته از ياران باوفاى حضرت على عليه السلام است ، او مى گويد: اميرالمؤ منين در زمين نجف نشسته بود كه به اطرافيان خود فرمود:
شترى را مى بينم كه جنازه اى را مى آورد و دو مرد كه يكى از عقب و ديگرى از جلو آن حيوان را حركت مى دهند و بعد از سه روز به نزد شما خواهند آمد!
بعد از سه روز همچنانكه حضرت خبر داده بود وارد شدند و پس از تحيت حضرت فرمود: شما كيستيد؟ از كجا مى آئيد و اين جنازه كيست ؟ و براى چه آمده ايد؟
گفتند: ما اهل يمن هستيم ، و اين جنازه پدر ماست ، هنگام مرگ وصيت كرد كه پس از غسل و كفن و نماز، مرا بر شترم بگذاريد و در عراق در نيزار كوفه (نجف ) به خاك بسپاريد.
حضرت فرمود: آيا از او پرسيديد چرا؟ گفتند: آرى ، جواب داد: چون در آن مكان مردى به خاك سپرده مى شود كه اگر روز قيامت براى تمام اهل محشر شفاعت كند پذيرفته خواهد شد!
در اين هنگام حضرت على عليه السلام از جا برخواست و فرمود:راست گفت ، به خدا قسم كه منم آن مرد.
بحار، ج 41، ص 357.