غیبت وداستان حضرت محمد(ص)درباره دودخترغیبت کننده....

انس بن مالک مىگوید: روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله امر به روزه فرمود و دستور داد کسى بدون اجازه من افطار نکند .
مردم روزه گرفتند، چون غروب شد هر روزهدارى براى اجازه افطار به محضر آن جناب آمد و آن حضرت اجازه افطار داد .
در آن وقت مردى آمد و عرضه داشت دو دختر دارم که تاکنون افطار نکردهاند و از آمدن به محضر شما حیا مىکنند اجازه دهید هر دو افطار نمایند. حضرت جواب نداد. آن مرد گفتهاش را تکرار کرد، حضرت پاسخ نگفت، چون بار سوم گفتارش را تکرار کرد حضرت فرمود: آنها که روزه نبودند، چگونه روزه بودند در حالی که گوشت مردم را خوردهاند، به خانه برو و به هر دو بگو قی (استفراغ) کنند، آن مرد به خانه رفت و دستور قی کردن داد، آن دو قی کردند در حالی که از دهان هر یک قطعهاى خون لخته شده بیرون آمد، آن مرد در حال تعجب به محضر رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد و داستان را گفت، حضرت فرمود به آن کسى که جانم در دست اوست اگر این گناه غیبت بر آنان باقى مانده بود اهل آتش بودند!!
منبع:عرفان اسلامی (شرح جامع مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه)، حسین انصاریان، ج ۱۰ .
كفاره غیبت از دیدگاه اخلاقی
یكى از حقوق برادرى ایمانى این است كه مؤمن، ازخواهر یا برادر مؤمنش غیبت نكند و اگر غیبت كرد، حق آنرا پایمال كرده است و در نتیجه، حقى اخلاقى از سوى غیبت شونده بر عهده اش خواهد آمد.
در این زمینه نیز روایاتى وجود دارد:
حضرت رضا (ع) مىفرماید: حق المومن على المومن و لایغتابه.
حق مؤمن بر مؤمن این است كه از او غیبت نكند.
رسول خدا (ص) فرمود: للمؤمن على المؤمن سبعه حقوق واجبه من الله عز و جل و ان یحرم غیبته.
براى هر مؤمن در برابر مؤمن دیگر، هفت حق واجب از سوى خداوند عز و جل وجود دارد أ و یكى از آنها حرمت غیبت از او است.
امام صادق (ع) فرمود: للمسلم على اخیه ثلاثون حقا لابراءه منها الا بالاداء او العفو ان احدكم لیدع من حقوق اخیه شیئا فیطالبه به یوم القیامه فیقضى له و علیه.
مسلمان بر گردن برادرش سى حق دارد كه هیچ رهایى از آنها نیست، مگر آن كه صاحب حق او را ببخشاید. همانا هر یك از شما كه چیزى از حقوق برادرش را نادیده بگیرد، آن برادر در روز قیامت از او خواهد طلبید؛ پس به ضرر او و به سود آن برادر حكم مىشود.
حق مؤمن این است كه از او غیبت نشود، پس اگر حق او از بین برود، یا باید حقش ادا شود یا عفو كند.
نكته اخلاقى در مسأله درخواست حلالیت از غیبت شده، این است كه وقتى انسان از برادر خود غیبت مىكند، نفسش سركش مىشود و دیگرى را كوچك مىشمرد و درخواست گذشت، خود نوعى تحقیر نفس است و عذرخواهی، به نوعى جلو شرارت هاى نفس را مىگیرد یا آن را سركوب مىكند.
با توجه به روایات پیش گفته، دانشمندان علم اخلاق معتقدند كه به لحاظ حقوق اخلاقی، اگر شخصى از كسى كه با او رابطه ایمانى دارد، غیبت كرد، در صورت دسترس داشتن به او و به وجود نیامدن دشمنى و كینه و هرگونه مفسده دیگر، شایسته است درخواست گذشت كند تا برایش جنبه سازندگى و سركوب نفس داشته باشد؛ ولى اگر غیبت شده در دسترس نیست یا بر بازگفتن آن مفسده اى مترتب است، بهتر است از درگاه خداوند آمرزش بطلبد، و اگر او را در عبادت هایش شریك كند، براى جبران گناهش، اثر بیش ترى دارد.
طلب آمرزش، براى انسان، نیكى به همراه دارد و از سركشى نفس او جلوگیرى مىكند.
احادیث درباره غیبت
حـضـرت صـادق (عـليـه السـلام ) فـرمـود: كـه رسـول خـدا صلى الله و آله و سلم غيبت در (نابودى ) دين مرد مسلمان زودتر كارگر شود از بيمارى خوره در درون او.
فـرمـود: و نـيز آن حضرت صلى الله عليه و آله فرموده است : نشستن در مسجد به انتظار نـمـاز عـبـادت اسـت تـا حـدثـى (گناهی)از او سـرزنـد عـرض شـد: اى رسول خدا حدث چيست ؟ فرمود: غيبت كردن است .
اصول كافى جلد 4 صفحه :59 رواية :1
امـام صـادق عـليـه السـلام فـرمود: هر كه درباره مؤ منى بگويد آنچه دو چشمش ديده و دو گـوشـش شـنـيـده پس او از كسانى است كه خداى عزوجل درباره آنها فرموده : همانا آنانكه دوست دارند فراوان (يافاش ) شود فحشاء درباره آنان كه ايمان آورده اند، ايشان را است عذابى دردناك ، (سوره نور آيه 18)
اصول كافى جلد 4 صفحه :60 رواية :2
شــرح :
مـجـلسـى (ره ) گـويـد: مـقـصـود ايـن اسـت كـه مـورد آيـه تـنـهـا بـهـتـان نـيـسـت بـلكـه شامل حقى هم كه ديده و شنيده است ميشود.(حتی اگرراست هست هم نبایدبگویدزیراباعث رواج فحشامیشود)
غیبت چیست؟
داود بـن سـرحـان گـويد: از امام صادق عليه السلام از غيبت پرسيدم (كه چيست ؟) فرمود: اين است كه درباره برادرت در دين او بگويى چيزيرا كه نكرده است ، و بزبان او منتشر كنى چيزيرا كه خداوند بر او پوشانيده بود و حدى درباره آن اقامه نكرده بود.
اصول كافى جلد 4 صفحه :60 رواية :3
شــرح :
در كـلام حـضـرت كـه فـرمـود: (((بـرادرت در ديـن او... ))) دو احـتـمـال مى رود، يكى آنكه مقصود برادر دينى باشد كه در اين صورت فهميده شود: كه غـيـبـت كـافـر و مـخـالف جـايـز اسـت ، و ديـگـر آنـكـه جـمـله مـتـعـلق بـه (((تـقول ))) باشد كه معنا چنين شود كه (((بگويى درباره دين او چيزى را كه نكرده است ))) بـنـسـبـت دادن كـفـر و يـا مـعـصـيـتـى بـاو، و هـر دو احـتـمـال را مـجـلسـى (ره ) ذكـر كـرده اسـت و سـپـس گـويـد: ايـن حـديـث دلالت كند كه غيبت شـامـل بـهـتـان نـيز مى شود و اين اصطلاح ديگرى است براى غيبت . سپس وجهى ذكر كرده براى اينكه مقصود همان غيبت اصطلاحى باشد و معناى تازه نباشد.
کفاره غیبت چیست؟
از امـام صـادق عـليـه السـلام حـديـث شـده كـه فـرمـود: از پـيـغمبر صلى الله عليه و آله پرسيدند: كفاره غيبت چيست ؟ فرمود: از خداوند طلب آمرزش كنى براى آنكه غيبتش كردى هر زمان بيادش افتادى .
اصول كافى جلد 4 صفحه :61 رواية :4
شــرح :
از اين حديث استفاده شود كه در كفاره غيبت استحلال (و حلاليت طلبيدن ) واجب نيست چنانچه جـمـاعـتـى نـيـز واجـب نـدانـسـتـه انـد، و در مـقـابـل جـمـع زيـادى واجـب دانـسـته اند، و جمعى تـفـصـيـل داده انـد مـيـانـه آن مـوردى كـه غـيـبـت بـگـوش او رسـيـده بـاشـد كـه : ايـنـجـا اسـتـحـلال واجـب اسـت ، و آنجائيكه بگوشش نرسيده باشد كه واجب نيست و استغفار كافى اسـت مـجـلسـى (ره ) گـويـد: مـمـكـن اسـت ايـن خـبـر را نـيـز حـمـل بـر ايـن صـورت دوم كـرد و بـديـنـوسـيـله ميان تمامى اخبار در باب غيبت جمع كرد و توافق كرد.
خداوندباغیبت کننده چه میکند
ابـن ابى يعفور از امام صادق عليه السلام حديث كند كه فرمود: هر كه بمرد مؤ من يا زن مـؤ مـنـه بـهـتـان زنـد بـآنـچـه در او نـيـسـت ، خـداونـد او را در طـيـنـت خبال برانگيزد و نگهدارد تا از آنچه گفته بيرون آيد، گويد: من عرض كردم : طينت چيست ؟ فرمود: چركى است كه از فرج زنان بدكاره بيرون آيد.
اصول كافى جلد 4 صفحه :61 رواية :5
شــرح :
معناى كلام حضرت كه فرمود: (((تا از آنچه گفته بيرون آيد))) ممكن است كنايه از دوام و خـلود بـاشـد زيـرا اثـبـات آن بـر او مـمـكـن نـيـسـت چـونـكـه بـهـتـان زده ، و مـحـتـمـل اسـت مـقصود پاك شدن از چركى گناه بوسيله آتش باشد، و طيبى در شرح مشكوة گـفـتـه اسـت : يـعـنـى تـوبـه كـنـد يا پاك شود، و مجلسى (ره ) فرمايد: شايد مقصودش توبه در دنيا باشد لكن بعيد است .
از يحيى ازرق حديث شده كه گفت : حضرت ابوالحسن (موسى بن جعفر) عليه السلام بمن فرمود: هر كه پشت سر مردى چيزى را گويد كه در اوست و مردم ميدانند كه آن چيز در اوست غـيبت(کرده) او را نكرده ، و هر كه پشت سر كسى چيزيرا گويد كه در اوست ولى مردم نمى دانـنـد غـيـبـتش كرده ، و هر كه پشت سر كسى چيزى گويد كه در او نيست به او بهتان زده است .
اصول كافى جلد 4 صفحه :61 رواية :6
فرق بین غیبت وبهتان چیست؟
عـبـدالرحـمـن بـن سـيـابـه گـويـد: شنيدم امام صادق عليه السلام مى فرمود: غيبت آنستكه درباره برادرت بگوئى چيزى را كه خدا بر او پوشانده است ، و اما چيزى را كه در وجود او آشـكـار و ظـاهـر اسـت مـثل تندخوئى و شتابزدگى (گفتن آن ) غيبت نيست ، بهتان آنستكه درباره اش بگوئى چيزيكه در او نيست .
اصول كافى جلد 4 صفحه :62 رواية :7
عـبـد اللّه بـن سـنـان گـويـد: بـآن حـضـرت عـرض كردم : عورت مؤ من بر مؤ من حرامست ؟ فـرمود: آرى ، عرض كردم : مقصود شما دو عضو پائين تنه اوست ؟ فرمود: آنچه كه فهم تو بدان رفته است نيست همانا عورت مؤ من فاش كردن سّر اوست .
اصول كافى جلد 4 صفحه :62 رواية :2
ابـان بـن عـبـد المـلك از امـام صـادق (عـليـه السـلام ) حـديث كند كه آن حضرت فرمود: در گرفتارى برادر (دينى ) خود اظهار شادى و شماتت مكن تا (در نتيجه ) خداوند باو ترحم كـنـد و آن گـرفـتـارى را بـه سوى تو بگرداند.هر كس به مصيبتى كه ببرادر (دينيش ) رسيده شادكام شود از دنيا نرود تا خودش گرفتار آن شود.
اصول كافى جلد 4 صفحه :63 رواية :1