ازمکافات عمل غافل مباش

فلج شدن قاضى سنى كه شیعه اى را زده بود


عالم زاهد، و محب صادق، مرحوم حاج شیخ محمد شفیع محسنى جمى اعلى الله مقامه -كه قریب دو ماه است به دار باقى رحلت فرموده -نقل نمود:

كه در كنگان یك نفر فقیر در خانه هاى مدح حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) مى خواند و مردم به او احسان مى كردند. تصارفا به خانه یك قاضى سنى ناصبى مى رسد و مدح زیادى مى خواند.


قاضى سخت ناراحت مى شود. در را باز مى كند و مى گوید: چه قدر اسم على را مى برى؟ چیزى به تو نمى دهم، مگر اینكه مدح عمر كنى و من تنها در این صورت به تو احسان مى كنم!


فقیر مى گوید: اگر در راه عمر خیرى به من بدهى، از زهر مار بدتر است نخواهم گرفت.


و قاضى عصبانى مى شود و فقیر را به سختى مى زند. زن قاضى واسطه مى شود و به قاضى مى گوید: دست از او بردار؛ زیرا اگر كشته شود تو را خواهند كشت. بالاخره قاضى را داخل خانه مى آورد و از فقیر كاملا دلجویى مى كند كه فسادى واقع نشود.


قاضى به غرفه اش مى رود. پس از لحظه اى زن صداى ناله عجیبى از او مى شنود. وقتى كه مى آید، مى بیند قاضى حالت فلج پیدا كرده، و گنگ هم شده است!


بستگانش را خبر مى كند. از او مى پرسند: چه شده؟ آنچه كه از اشاره خودش فهمیده شد این بود كه: تا به خواب رفتم مرا به آسمان هفتم بردند و بزرگى سیلى به صورتم زد و مرا پرت نمود كه به زمین افتادم.


بالجمله او را به مریضخانه ((بحرین)) مى برند و قریب دو ماه تحت معالجه واقع مى شود و هیچ فایده اى نمى بخشد. او را به كویت مى برند.


مرحوم حاج شیخ مزبور فرمود: تصادفا در همان كشتى كه من بودم او را آوردند و به اتفاق هم وارد كویت شدیم. به من ملتجى شد و التماس دعا مى كرد. من به او فهماندم كه از دست همان كسى كه سیلى خورده اى باید شفا بیابى. و این حرف به آن بدبخت اثر نكرد.


و بالجمله چندى به بیمارستان كویت مراجعه كرد؛ فایده نبخشید. و فرمود: تا سال گذشته در بحرین او را دیدم به همان حال فقر و فلاكت در دكانى زندگى مى كرد، و گدایى مى نمود.

مكافات عمل
نویسنده : سيد محمد رضى رضوى