ازنشانه های ظهورامام زمان(ع)خُروج دابةالارض» به معنای بیرون آمدن جنبنده از زمین است...
ازنشانه های ظهورامام زمان(ع)خُروج دابةالارض» به معنای بیرون آمدن جنبنده از زمیناست.
این پدیده هم در روایات شیعه و هم در روایات اهل سنّت، مورد اشاره قرار گرفته و از آن به عنوان «اَشراط السّاعة» و یکی از نشانه های نزدیک شدن قیامت یاد شده است. [1] .آنچه که این اتفاق را نزد شیعه مهم ساخته، روایاتی است که از «خروج دابةالارض» به عنوان رجعت امیرمؤمنان علیه السلام یاد کرده است.
امام باقرعلیه السلام فرموده است: «امام علیه السلام پس از ذکر اوصاف خود، فرمود:... من همان جنبنده ای هستم که با مردم سخن میگویم...». «...اِنّی... وَالدَّابَّةُ الَّتی تُکَلِّمُ النَّاسَ» [2] .؛
شیخ طوسیرحمه الله روایتی از پیامبرصلی الله علیه وآله، نقل کرده که آن حضرت فرمود: «عَشْرٌ قَبلَ السَّاعَةِ لابُدَّ مِنْها: السُّفْیانی وَالدَّجَّالُ وَالدُّخانُ وَالدَّابَةُ وَخُرُوجُ القائِمِ وَطُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِها وَنُزُولُ عیسی علیه السلام وَخَسفُ بِالمَشرِقِ وَخَسْفٌ بِجَزیرةِ العَرَبِ وَنارٌ تَخرُجُ مِنْ قَعْرِ عَدَنٍ تَسُوقُ الناسَ اِلَی المَحْشَرِ» [3] ؛ «به ناگزیر ده چیز قبل از قیامت رخ خواهد داد: سفیانی، دجّال، دود، دابة، خروج قائم، طلوع خورشید از مغربش، نزول عیسی بن مریم علیه السلام، خسف به مشرق، خسف به جزیرةالعرب و آتشی که از قعر عدن خارج میشود و مردم را به سوی محشر میبرد».
درباره ماهیت دابة و خروج او - بویژه در میان اهل سنّت - سخنهای فراوانی گفته و احتمالات بسیاری داده شده است. یکی از تفاسیر معاصر نیز درباره دابةالارض نوشته است:
«دابة» به معنای جنبنده و «ارض» به معنای «زمین» است. بر خلاف آنچه برخی میپندارند، دابه تنها به جنبندگان غیرانسان اطلاق نمیشود؛ بلکه مفهوم وسیعی دارد که انسانها را نیز در بر میگیرد؛ چنان که در آیه 6 سوره «هود» میخوانیم: «وَما مِنْ دَابَّةٍ فِی الاَرْضِ اِلاَّ عَلَی اللَّهِ رِزْقُها...»؛ «هیچ جنبندهای در زمین نیست مگر اینکه روزی او بر خدا است».
اما در مورد تطبیق این کلمه، بنای قرآن بر اجمال و ابهام بوده و تنها وصفی که برای آن ذکر کرده این است که با مردم سخن میگوید و افراد بی ایمان را اجمالاً مشخص میکند، ولی در روایات اسلامی و سخنان مفسران، بحثهای فراوانی در این زمینه دیده میشود. در یک جمع بندی میتوان آن را در دو تفسیر خلاصه کرد.
1 . گروهی آن را یک موجود جاندار و جنبنده غیرعادی از غیر جنس انسان، با شکل عجیب دانسته اند و برای آن عجایبی نقل کردهاند که شبیه خارق عادات و معجزه انبیا است. این جنبنده در آخِرُالزّمان ظاهر میشود و از کفر و ایمان سخن میگوید و منافقان را رسوا میسازد و بر آنها علامت مینهد.
2 . جمعی دیگر به پیروی از روایات متعددی که در این زمینه وارد شده، او را یک انسان میدانند؛ یک انسان فوقالعاده، یک انسان متحرک و جنبنده و فعّال که یکی از کارهای اصلی اش جدا ساختن صفوف مسلمین از کفار و منافقان و علامت گذاری آنان است. حتی از بعضی روایات استفاده میشود که عصای موسی و خاتم سلیمان، با او است. میدانیم که عصای موسی، رمز قدرت و اعجاز، و خاتم سلیمان رمز حکومت و سلطه الهی است. بنابراین او یک انسان قدرتمند و افشاگر است.
در روایات متعددی، بر شخص امیرمؤمنان علیه السلام تطبیق شده است. (رجعت) در تفسیر علی بن ابراهیم از امام صادق علیه السلام آمده است: «مردی به عمار یاسر گفت: آیه ای در قرآن است که فکر مرا پریشان ساخته و مرا در شک انداخته است! عمار گفت: کدام آیه؟ گفت: آیه «وَاِذا وَقَعَ القَوْلُ عَلَیْهِمْ اَخْرَجْنا لَهُمْ دابَةً مِنَ الاَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ...» [4] این کدام جنبنده است؟ عمار گوید: به خدا سوگند من روی زمین نمینشینم، غذا نمیخورم و آبی نمینوشم تا «دابةُالاَرْض» را به تو نشان دهم. پس همراه آن مرد به خدمت حضرت علی علیه السلام آمد، در حالی که غذا میخورد - هنگامی که چشم امام علیه السلام به عمار افتاد، فرمود: بیا، عمار آمد و نشست و با امام علیه السلام غذا خورد.
آن مرد سخت در تعجّب فرو رفت و با ناباوری به این صحنه نگریست؛ چرا که عمار به او قول داده بود و قسم خورده بود که تا به وعده اش وفا نکند، غذا نخورد! گویی قول و قسم خود را فراموش کرده است!
هنگامی که عمار برخاست و با حضرت علی علیه السلام خداحافظی کرد، آن مرد رو به او کرد و گفت: عجیب است تو سوگند یاد کردی که غذا نخوری و آب ننوشی و بر زمین ننشینی، مگر اینکه «دابةالارض» را به من نشان دهی! عمار در جواب گفت: «من او را به تو نشان دادم اگر فهمیدی».
ما این مبحث را ابتدا با روایاتی كه به بررسی مفهوم كلّی دابّـة پرداخته، شروع میكنیم، این روایات گاهی دابّـة را انسان و گاهی حیوان سواری یا باركش معرفی میكنند و این خود نیز به نوبة خود تأكید میكند، همان گونه كه ما قبلاً ذكر كردیم دابّـة ذكر شده در «قرآن» به معنای یك انسان است.
روایت شده، لقمان در نصیحت و گفتوگو با پسرش در مورد بنیآدم گفته است:
هر دابّـة (جنبندهای) همانند خود را دوست دارد و بنیآدم نیز همانندهای خود را دوست دارد.
اینجا اشارة روشنی است كه هر دابّـة (جنبندهای)، همانند خود را دوست دارد و نسبت به آن كشش دارد و بنیآدم نیز همانند خود را دوست دارد و این، از جمله عادات جنبندگان است كه بر زمین میجنبند و حركت میكنند و میبینیم كه لقمان، بنیآدم، سرشتها و عادات او را به طور كلّی همانند با سرشت و عادات جنبندگان دیگر داشته است.
روایت دوم از میمون بن مهران از عبدالله بن عبّاس در تفسیر آیة «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَی كَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً؛
و به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشكی و دریا [بر مركبها] برنشاندیم و از چیزهای پاكیزه به ایشان روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از آفریده های خود برتری آشكار دادیم.»
آمده است: او گفت: تمام جنبندگان با دهانشان غذا برمیدارند و میخورند، جز بنی آدم كه با دستش غذا بر میدارد و میخورد.
در اینجا میبینیم كه ابن عبّاس هم تأكید میكند، بنیآدم نیز جنبندهای مانند سایر جنبندگان دیگر است، امّا خداوند او را برتری داده است، حتّی در روش غذا خوردن.
امّا نوع دوم از روایات، روایاتی هستند كه به خود دابّـة الأرض پرداخته و آشكارا و به وضوح اشاره میكند كه آن یك جنبنده از نسل بنیآدم است و از جمله حیوانات زبان بسته نیست و این به دلیل وجود قرینهها و اشاراتی است كه این مفهوم را تأیید و تأكید میكند و مجموعهای از روایات اشاره به این كردهاند كه «دابّـة الأرض» در آخرالزّمان خروج میكند و با مردم، چه مؤمنان چه كافران، سخن میگوید و آیة قرآنی كه به دابّـة الأرض پرداخته، به این حقیقت اشاره كرده و این مفهوم را تأكید نموده است و در سطرهای گذشته به آن اشاره شد. امّا آیة قرآنی كه در سطرهای گذشته به آن اشاره شد، جدا از روایاتی است كه اشاره دارد كه دابّـة الأرض آشكارا با مردم سخن میگوید و مردم و او حرف همدیگر را میفهمند و این روایات به شرح زیر است:
روایت اوّل: از خیثمه جعفی از امام باقر(ع) نقل شده كه ایشان فرمودند: «به خدا سوگند «دابّـة » خروج میكند و با مردم مؤمن و كافر سخن میگوید.»
روایت دوم: در این روایت آمده است: «دابّـة خروج میكند و در روزی كه خروج میكند، با مردم سخن میگوید.»
از این دو روایت درمییابیم كه هر دو، همان معنی گذشته را میرسانند كه دابّـة با مردم مؤمن و كافر سخن میگوید و چیزی كه از ظاهر این دو روایت آشكار است، اینكه سخن گفتن (كلام) در اینجا به معنای همان نطق متعارف میان انسانها است و تأویل و تفسیر دیگری مراد نیست؛ زیرا هیچگونه اشارهای به آن وجود ندارد و نمیتوانیم معنی دیگری بر این روایت حمل كنیم و این بدین معناست كه دابّـة الأرض، دابّهای (جبندهای) از بنیآدم است كه خداوند آن را به عنوان یك نشانه و علامت برای مردم خارج میسازد تا به وسیلة آن و به طور مستقیم و آشكارا، مؤمن را از كافر متمایز سازد.
روایت سوم، از ابن منذر، از ابن عبّاس روایتی نقل شده است و در آن در مورد دابّـة الأرض سخن گفته شده كه: دابّـة مؤلّفه است... و در آن مؤلّفه از هر امّتی چهرهای است و چهرة او از این امّت است. زبان آن زبان مبین عربی است و با زبان آنان با آنها سخن میگوید.
همچنین، روایات دیگری كه از اهل بیت(ع) نقل شده، وجود دارد كه اشاره به این دارند كه دابّـة الأرض یك انسان است و از این روایات اینگونه برمیآید كه ائمة معصومان(ع) میخواستهاند ماهیّت آن دابّـة را برای یارانشان توضیح دهند و بگویند كه آن دابّه، بشری از بنیآدم است و از جمله حیوانات نیست، هر چند ائمه(ع) به صورت صریح و آشكار، واژة انسان را در مورد آن به كار نبردهاند، امّا انسان بودن آن را میتوان با بیانات ائمه در مورد كارها و رفتارهای آن دابّـة متوجّه شد.
از اباطفیل نقل شده كه او از امام علی(ع) در مورد دابّـة الأرض، سؤال كرد و گفت: با توجّه به این آیه كه میفرماید:
«وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآیَاتِنَا لَا یُوقِنُونَ؛
و چون قول [عذاب] بر ایشان واجب گردد، جنبندهای را از زمین برای آنان بیرون میآوریم كه با ایشان سخن گوید كه مردم [چنانكه باید] به نشانههای ما یقین نداشتند.»
دابّـة چیست؟ امام علی(ع) فرمودند: «ای اباطفیل، از این صرفنظر كن.» عرض كردم: ای امیرمؤمنان(ع) قربانت گردم، به من بگویید آن چیست؟ فرمودند: «آن دابّهای (جنبندهای) است كه غذا میخورد و در بازارها راه میرود و با زنان پیمان زناشویی میبندد.»
در روایت دیگری از عمران بن میثم از عبایه آمده است، مردی نزد امام علی(ع) آمد و در مورد «دابّـة » از ایشان سؤال كرد: گفت: در مورد دابّـة برای من سخن بگو، امام فرمود: «چه از آن میخواهی؟» گفت: میخواهم بدانم آن چیست؟ فرمود: «آن دابّهای (جنبندهای) مؤمن است كه قرآن میخواند و به رحمان (خداوند) ایمان دارد و غذا میخورد و در بازارها راه میرود.»
محمد بن مسلم مى گوید: از امام صادق (ع) شنیدم كه فرمود: "پیش از ظهور حضرت قائم (ع)از سوى خداوند براى مؤمنان نشانه هایى است " گفتم: خدا مرا فداى توگرداند، آن نشانه ها كدام است؟ فرمود: آن ها همان گفته خداوند است كه فرمود: و لبنونکم بشیء من الخوف والجوع ونقص من الاموال والانفس والثمرات وبشر الصابرین (1)وشما مؤمنان را به چیزى از ترس وگرسنگى وكمى دارایى ها وجان ها ومیوه ها مى آزماییم، پس صابران را مژده ده. آنگاه فرمود: "خداوند مؤمنان را به سبب ترس از پادشاهان بنى فلان در دوران پایانى حكومت شان مى آزماید ومراد ازگرسنگى، گرانى قیمت هاست .
امام صادق (ع) فرمود: خداوند ذوالقرنین را در انتخاب بین دو ابر سخت و رام مخیر كرد. او ابر رام را برگزید. و اگر ابر سخت را بر می گزید، اجازه استفاده از آن را نداشت، زیرا خداوند، ابر سخت را براى حضرت قائم (ع) ذخیره كرده است.
در روایتى از امام صادق (ع) آمده است: سه بانگ آسمانى در ماه رجب شنیده مى شد: 1. آگاه باشیدكه لعنت خدا بر ستمگران باد، 2.اى گروه مؤمنان رستاخیز نزدیك است، 3. بدن انسانى به وضوح در قرص خورشید دیده مى شودكه با صداى رسا بانگ بر مى آورد: هان اى مردم خداوند فلانى، پسر فلانى .... سلسله نسب حضرت قائم (ع) را تا حضرت على (ع) مى رساند را برانگیخت
این هم تفسیردوست عزیزی است که البته باروایاتی که درموردحضرت علی(ع)آمده جوردرنمی آید!ضمن اینکه اکثرا دابـةالارض راجداکننده وشهادت دهنده توصیف کرده اند.درتفسیرهااگربه روایات معتبرتوجه بشودنتیجه بهتری بدست می اید!
نمی توان از آیه 82 سوره النمل سوره 27 نظریه ای با نام رجعت قبل از قیامت را نتیجه گرفت.اتصال آیات در هر سوره و ترتیب سور غوغا میکنند.در سوره النمل می فرماید :
وَ إِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيهِْمْ أَخْرَجْنَا لهَُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُكلَِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كاَنُواْ بَِايَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ(82)
وَ يَوْمَ نحَْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن يُكَذِّبُ بَِايَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ(83)
حَتىَّ إِذَا جَاءُو قَالَ أَ كَذَّبْتُم بَِايَاتىِ وَ لَمْ تحُِيطُواْ بهَِا عِلْمًا أَمَّا ذَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(84)
وَ وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيهِْم بِمَا ظَلَمُواْ فَهُمْ لَا يَنطِقُونَ(85)
-----------------------------------------------
از یک طرف در سوره یس سوره 36 آمده است :
هَاذِهِ جَهَنَّمُ الَّتىِ كُنتُمْ تُوعَدُونَ(63)
اصْلَوْهَا الْيَوْمَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ(64)
الْيَوْمَ نخَْتِمُ عَلىَ أَفْوَاهِهِمْ وَ تُكلَِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَ تَشهَْدُ أَرْجُلُهُم بِمَا كاَنُواْ يَكْسِبُونَ(65)
-----------------------------------------------
ازطرف دیگر در سوره فصلت سوره 41 فرموده است :
وَ يَوْمَ يُحْشَرُ أَعْدَاءُ اللَّهِ إِلىَ النَّارِ فَهُمْ يُوزَعُونَ(19)
حَتىَّ إِذَا مَا جَاءُوهَا شهَِدَ عَلَيهِْمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصَارُهُمْ وَ جُلُودُهُم بِمَا كاَنُواْ يَعْمَلُونَ(20)
وَ قَالُواْ لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدتمُْ عَلَيْنَا قَالُواْ أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِى أَنطَقَ كلَُّ شىَْءٍ وَ هُوَ خَلَقَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ(21)
-----------------------------------------------
ابتدا یک خلاصه :
آیه 84 سوره نمل سوال است.
آیه 20 سوره فصلت جواب است.
پس از آنکه سوال مطرح شد "وقع القول" رخ میدهد یعنی دابه خارج میشود.
پس جواب سوال با خروج دابه معادل و همزمان است.
بنابراین برای هر فرد دابه ای خارج میشود.این دابه که همان اعضای بدن کافر را دارد گواهی میدهد.
کافر با این بدن معیوب وارد جهنم میشود.(سوره یس)
لهَُم مِّن جَهَنَّمَ مِهَادٌ وَ مِن فَوْقِهِمْ غَوَاشٍ وَ كَذَالِكَ نجَْزِى الظَّالِمِينَ(41) (سوره اعراف)
جهنم برخلاف ارض فعلی که مهادی با سقف مرفوع است سقفی کوتاه دارد.سقف نیست روکش است...
-----------------------------------------------
به پیوستگی آیات در سوره النمل توجه کنیم.سوره ای که در آن از موجوداتی غیر انسان که باذن خدا با انسان هایی منتخب صحبت میکنند بیاناتی آمده است.به ریشه القائات نفسانی پرداخته یا اشاره میشود.
ما به پیوستگی آیات مورد بحث از این سوره با آیات بلافاصله قبلشان کم توجه ای کردیم.اگر این اتصال را دقیقتر ببینیم مسئله بوضوح بیشتری میرسد.
در آیات قبل از آیه 82 به افرادی از تکذیب کنندگان روز جزا اشاره دارد.کسانی که چشم دارند و نمی بینند و گوش دارند و نمی شنوند و ایمان نمی آورند.طبیعی است که بلافاصله در رابطه با آیات قبل به عملکرد تسلیمانه اعضاء (در قالب یک دابه) در قیامت اشاره کند و از فاصله بسیار نزدیک (و توسط پوست و چشم و گوش و پاهای تک تک آنها) شهادت داده شود به درونیات آنها.
بی توجهی و روی گردانی امروز آنها پنهان نمی ماند چه برای خودشان و چه برای خداوند. در قیامت - روز واقعه - اعضای آنها اعضای دابه هایی خواهند بود که برای آنها از زمین خارج میشوند برای هر نفر یک دابه تا جزئیات کشمکش های درونی و نفسانی خود را ببینند.
در ادامه آیه 82 پس از اشاره به دابه مربوط به هر فرد به اشاره به افراد تکذیب کننده آیات و نه یقین کننده منتهی میشود.لذا طبیعی است که از آنهایی که در راس قرار دارند و با القائات شیطانی دیگران را فریب میدهند و گمراه میسازند شروع کند.
روز جزا روزی است که ابتدا از بین تکذیب کنندگان قیامت در بین هر امتی عده ای فرا خوانده میشوند و خود خداوند به آنها خطاب کرده میفرماید:...اکذبتم بایاتی...و به آنها تفهیم اتهام (تکذیب آیات بدون احاطه علمی به آنها) میشود.این عده پیشقراولان تکذیب از بین امت خود هستند.مطلبی که در بعضی از سور نیز بیان شده است.
این که عده ای از ائمه کفر دیگران را بفریبند و به استضعاف بکشانند مطلب جدیدی نیست.در همین سوره نمل نیز بر تلقین بعضی بر بعضی دیگر اشاراتی هست.پس از تفهیم اتهام به یادآوری و ارائه دلایل اتهامی پرداخته میشود.دلایل همان شهادت اعضاء است.لذا دوباره به "وقع القول" اشاره میفرماید.سکوت مرگبار کافرین آغاز میشود.
-----------------------------------------------
ما وقع آیه 82 را در ما وقع آیه 85 قرار دهیم شبیه به آیه 65 سوره یس میشود0 یعنی واقعه رخ میدهد و کسانی که کفر ورزیدند وارد جهنم شده اند و دیگر مجرمین نطق نمی کنند.هر مجرمی با عمل خود جزا داده میشود: ...فالیوم لا تظلم نفس شیئا و لا تجزون الا ماکنتم تعملون (یس 54)
به مواضع "تکلم" نیز در آیات دقت شود0 دستان تکلم میکنند0 تمام دستان تمام کافران یکجا تکلم نخواهند کرد بلکه هر دو دست هر کافر تکلم میکنند0 بنابراین دابه سوره نمل نمی تواند یک موجود واحد باشد و با مثلا دستان (عضو فیزیکی) تک تک تمام کافرین در یک زمان صحبت کند.
طبق آیات سوره فصلت اعضاء و جوارح هم اطلاع دهنده به خداوند و نیروهای الهی هستند و هم با خود کافران صحبت میکنند0 از جهت پیوستگی آیات یک سوره و در هماهنگی با اصل مساوات بیان شده در این سوره می توان برداشت کرد که برای هر فرد این اتفاق رخ میدهد.
گویا برای هر کافر و دشمن خدا جدا گانه دابه ای مخصوص او از زمین خارج میگردد0زمین قیامت و نه زمین قبل از قیامت- در زمین قبل از قیامت جلود ما که به نطق در نمی آیند. هر دابه برای کافر مربوط به خودش گواه است و علیه او شهادت میدهد0
مثل آیه 33 یس که میفرماید: وَ ءَايَةٌ لهَُّمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْنَاهَا وَ أَخْرَجْنَا مِنهَْا حَبًّا فَمِنْهُ يَأْكُلُونَ(33)
در ظاهر میفرماید "حبا" ولی در حقیقت حبه های زیادی برای هر کشاورز خارج میشوند0
در آیه سوره النمل هم هر دابه شاهد برای هر نفر از زمین خارج میشود بقرینه آیه 65سوره یس که دستها ی هر کافر (تکلم) شهادت میدهند هر دابه هم برای شخص مربوطه (تکلم) شهادت میدهد0
میشود نتیجه گرفت هر کدام از این دواب در واقع اعضاء و جوارحی دارد که همان اعضاء و جوارح شخص گناهکار هستند0 گویی همان جسم گناهکار شاهد و گویا یعنی همان دابه وسیله عذاب خواهد شد برای دشمن خدا0 هر روح آلوده ای در کالبدی آلوده مربوط بخودش و متناسب با عملکردش. عذابی معادل با عملکرد در دنیا 0 با این کالبد در مهد جهنم خواهند بود.خروج از این وضعیت برای آنها ممکن نیست0
لهَُم مِّن جَهَنَّمَ مِهَادٌ وَ مِن فَوْقِهِمْ غَوَاشٍ وَ كَذَالِكَ نجَْزِى الظَّالِمِينَ(41)
وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَا نُكلَِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا أُوْلَئكَ أَصحَْبُ الجَْنَّةِ هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ(42) (سوره اعراف)
ارواح پاک یا قابل پاک شدن در کالبد اولیه بهشتی که بهترین طرح است وارد میشوند و در بهشت هر جا بخواهند می روند:
وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعامِلينَ (74
زمر)اینطور نیست که تنها یک نفر یا یک دابه بسیار بسیار عریض وطویل با شکل وحشتناک برای بانگ زدن بر کلیه گناهکاران از زمین خارج شود0 همان طور که با کمال تعجب و تاسف بسیاری از مفسرین و راویان حدیث بیان کرده اند0
-----------------------------------------------
گروهی بر این عقیده اند که چون در آیه 83 سوره نمل فرموده است "فوجا ممن یکذب" پس این واقعه قبل از قیامت است.در صورتیکه از سوره اسراء سوره 17 و از آیات ذیل :
يَوْمَ نَدْعُواْ كُلَّ أُنَاسِ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتىَِ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُوْلَئكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَ لَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا(71)
وَ مَن كاَنَ فىِ هَاذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فىِ الاَْخِرَةِ أَعْمَى وَ أَضَلُّ سَبِيلًا(72)
وآیات زیر از سوره هود سوره 11 :
يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيَمَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَ بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ(98)
وَ أُتْبِعُواْ فىِ هَاذِهِ لَعْنَةً وَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ(99)
و امثال آن نتیجه این میشود که ابتدائا سرکشان اصلی و ائمه کفر فراخوانده میشوند و به آنها تفهیم اتهام میشود.آنها بوده اند که دیگران را به استضعاف میکشیدند و گمراه میکرده اند.از طرف دیگر آنها چقدر اهمیت دارند که به تمام آنها ندا داده شود.عبارت "اکذبتم بآیاتی" توبیخ آمیز است برای گردنکشان.پس از آنها دنباله روان آنها بدون صحبت روانه جهنم میشوند.در سوره فصلت همه آنها منظورند.
----------------------------------------------------
ارتباطات بیشتر با آیات بیشتر
در ترجمه تفسیر المیزان ج 15 ص 569 آمده است:
"...باز مؤيد گفتار ما- كه منظور حشر در قيامت نيست- اين است كه اين آيه و دو آيه بعدش بعد از داستان بيرون شدن دابه از زمين واقع شدهاند، كه خود يكى از علائمى است كه قبل از قيامت واقع مىشود، قيامتى كه در چند آيه بعد درباره آن مىفرمايد:" وَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ" و تا چند آيه بعد اوصاف وقايع آن روز را بيان مىكند، و معنا ندارد كه قبل از شروع به بيان اصل قيامت و وقايع آن، يكى از وقايع آن را جلوتر ذكر كند، چون ترتيب وقوعى اقتضاء مىكند كه اگر حشر فوج از هر امتى هم جزو وقايع قيامت باشد آن را بعد از مساله نفخ صور ذكر فرمايد، ولى اينطور ذكر نكرد، بلكه قبل از نفخ صور مساله حشر فوج از هر امتى را آورده، پس معلوم مىشود اين حشر جزو وقايع قيامت نيست..."
ایشان وجود آیه أَ لَمْ يَرَوْاْ أَنَّا جَعَلْنَا الَّيْلَ لِيَسْكُنُواْ فِيهِ وَ النَّهَارَ مُبْصِرًا إِنَّ فىِ ذَالِكَ لاََيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ(86)
را قبل از آیه نفخ صور فراموش کرده اند.مسئله این است که پس از بیان خروج دابه دوباره به زندگی روزمره مردم برگشته است و بیان میکند که آیات روز و شب که براحتی قابل درک است باید باعث شود که مردم ایمان بیاورند.استدلال و شنیدن و گفتن مفصل لازم نیست.با آخرین عبارت آیه قبلی "فهم لا ینطقون" نیز همخوانی و اتصال دارد.
اتصال آیات و ترتیب یک به یک آنها و مفاهیم مندرج در آنها بقدر کافی جدی گرفته نمیشود. حتی وجود و اتصال یک آیه نباید در برداشت ما از یک سوره نادیده گرفته شود.
--------------------------------
"قول" در آیه 82 همان "قول" در آیه 85 است.(آیا می تواند "قول" دیگری باشد؟) چون در آیات قبل یعنی آیه 81 و قبل از آن صحبت از نشنیدن و یا خود را به نشنیدن زدن بود با اعضایی که تسلیم نیستند پس از "قول" اول خروج دابه ای گویا و شهادت دهنده از درون آنها اعلام میشود تا ارتباط ایات نیز حفظ شوند.پس از آنکه به افراد "لایوقنون" میرسد به خروج افرادی از سرکردگان می پردازد.ترتیب آیات و وقایع بطرز جالب چیده شده اند.اینکه خود این "قول" چیست از خود سوره نیز مشخص است که قول به این است که قیامتی هست و مجرمین مجازات خواهند شدقولی که با تکذیب گردنکشان روبرو میشود.
عبارت "کل امه جاثیه" را درقرآن دیده ایم.به سوره جاثیه مراجعه میکنیم:
وَ تَرَى كلَُّ أُمَّةٍ جَاثِيَةً كلُُّ أُمَّةٍ تُدْعَى إِلىَ كِتَابهَِا الْيَوْمَ تجُْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(28)
هَاذَا كِتَابُنَا يَنطِقُ عَلَيْكُم بِالْحَقِّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(29)
فَأَمَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ فَيُدْخِلُهُمْ رَبهُُّمْ فىِ رَحْمَتِهِ ذَالِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْمُبِينُ(30)
وَ أَمَّا الَّذِينَ كَفَرُواْ أَ فَلَمْ تَكُنْ ءَايَاتىِ تُتْلىَ عَلَيْكمُْ فَاسْتَكْبرَْتمُْ وَ كُنتُمْ قَوْمًا مجُّْرِمِينَ(31)
وَ إِذَا قِيلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ السَّاعَةُ لَا رَيْبَ فِيهَا قُلْتُم مَّا نَدْرِى مَا السَّاعَةُ إِن نَّظُنُّ إِلَّا ظَنًّا وَ مَا نحَْنُ بِمُسْتَيْقِنِينَ(32)
وَ بَدَا لهَُمْ سَيَِّاتُ مَا عَمِلُواْ وَ حَاقَ بهِِم مَّا كاَنُواْ بِهِ يَسْتهَْزِءُونَ(33)
وَ قِيلَ الْيَوْمَ نَنسَئكمُْ كَمَا نَسِيتُمْ لِقَاءَ يَوْمِكمُْ هَاذَا وَ مَأْوَئكمُُ النَّارُ وَ مَا لَكمُ مِّن نَّاصِرِينَ(34)
ذَالِكمُ بِأَنَّكمُُ اتخََّذْتمُْ ءَايَاتِ اللَّهِ هُزُوًا وَ غَرَّتْكمُُ الحَْيَوةُ الدُّنْيَا فَالْيَوْمَ لَا يخُْرَجُونَ مِنهَْا وَ لَا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ(35)
کسانی که در ابتدای سوره درباره آنها میفرماید:
يَسْمَعُ ءَايَاتِ اللَّهِ تُتْلىَ عَلَيْهِ ثمَُّ يُصِرُّ مُسْتَكْبرًِا كَأَن لَّمْ يَسْمَعْهَا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ(8)
وَ إِذَا عَلِمَ مِنْ ءَايَاتِنَا شَيًْا اتخََّذَهَا هُزُوًا أُوْلَئكَ لهَُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ(9)
با این شباهت های بسیار آیا آیه 32 همان "قول" مورد نظر در سوره النمل نیست؟
سوالی که ظاهر میشود:چرا در این سوره میفرماید" وَ مَا نحَْنُ بِمُسْتَيْقِنِينَ" ولی در سوره النمل میفرماید:" وَ جَحَدُواْ بهَِا وَ اسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَ عُلُوًّا".تناقض نیست؟ نخیر.در سوره نمل قول الهی است و مافی الضمیر آنها را میگوید ولی در سوره جاثیه حرف خود کافرین است که سعی در پنهان کردن آن دارند.ولی در قیامت آشکار میشود.همانطور که آیه بعد می فرماید: و بدا لهم سیئات ما عملوا.
برداشته شده از:http://quranmizan.com/resaleh36.htm