نظربعضی ازنویسندگان ودانشمندان اروپایی وآمریکایی درموردقرآن وحضرت محمد(ص)
نظربعضی ازنویسندگان ودانشمندان اروپایی وآمریکایی درموردقرآن وحضرت محمد(ص)
ولتر نويسنده برجسته فرانسوى نيز مى گويد: ...قرآن در حقيقت ، مجموعه اى است از پندهاى اخلاقى ، دستورهاى دينى ، راز و نياز به درگاه الهى ، برانگيختن و تشويق جهانيان به كار نيك و شرح سرگذشت فرستادگان خدا، آيا مى توان چنين كتابى را به پيروى از پندهايم بى سواد، افسانه خواند؟!...اگر تمام قرآن را بخوانيد يك كلمه از اين داستان كودكانه را نخواهيد يافت . اين ها ساخته ذهن دورغ پردازان مسيحى و غير مسيحى است ، كه مى خواهند، با جعل افسانه ها، دين محمد را زشت جلوه دهند.
ار. اف .بودلى دانشمند و محقق غربى در كتاب الرسول ، حياة محمد مى گويد: كتاب او، قرآن ، رو به روى من است . از نظر اصيل و سالم ماندن از حوادث تاريخى ، بى نظير است ، كسى قدرت تشكيك در صحت و بقاى آن به همان نحوى كه نازل شده است ندارد. اين كتاب كه به نام قرآن خوانده مى شود، امروز به همان ترتيبى است كه روز اول زير نظر محمد، جمع آورى شده بود...متاسفانه اين كار درباره تورات و انجيل انجام نگرفته و آن ها را پس از گذشت سال هاى متمادى از وفات نويسندگانش هم جمع آورى نكرده اند...
به اين ترتيب وحى الهى در قالب اين كتاب آسمانى از دستبرد اغيار، محفوظ مانده ، در طول تاريخ هر گاه مورد توجه و عنايت عمومى جوامع اسلامى واقع شده ، گره گشاى مشكلات اين جوامع گرديده ، نقش خود را به عنوان راهنما و راهگشاى انسان و جامعه در حركت به سوى سعادت و سلامت به خوبى ايفا نموده است .
جان ديون پورت در كتاب خويش به نام عذر تقصير به پيشگاه محمد و قرآن مى نويسد: الله يا خدايى كه قرآن وصف مى كند، صرف نظر از اين كه به اصطلاح فلسفى ، علت العلل باشد... در عين حال خود با عظمت و غير قابل دركى قائم بالذات است ، نيرويى است كه هميشه حاضر، و توانايى است هميشه بى نيز. از اين گذشته اسلام ، دينى است منزه از تضاد و اختلاف . دينى است كه هيچ توهم در عين احساسات آتشين و تعصبات كوركورانه كه آن اندازه شخص را از راه خارج مى كند به عبادت تنها و يكنواخت قانع باشد.
نويسنده مشهور اروپايى ولتر در باب دين اسلام در مقايسه با مسيحيت مى گويد: دينى كه محمد آورد بى شك از مسيحيت برتر بود. در آيين او هرگز يك مرد يهودى را به خدايى نگرفتند، و يا يك زن يهودى را مادر خدا نپنداشتند، و يهوديان ديگر را مورد نفرت و كينه خويش قرار ندادند. هرگز پيروان آيين او به كفر جنون آميز مسيحيان دچار نگشتند، و يك خدا را به سه خدا و سه خدا را يك خدا ندانستند. در آيين او هرگز خداى خود را در زير دندان ها نجويدند و پروردگار خود را به ... نفرستادند. ايمان به خداى يكتا، تنها اصل بزرگ آيين محمد بود.
(منظور آقاى ولتر از خرد كردن خدا زير دندان ، همان عشاى ربانى است كه مسيحيان معتقدند حضرت مسيح در آن نان و شراب طول مى كند، و با خوردن آن نان ، حضرت مسيح در قلب انسان حلول مى نمايد)...انجيل ها با يك ديگر متناقض اند، و او هر چه بر مغز خود فشار مى آورد كه دريابد چگونه خدا به دنيا آمده و سپس مرده است ؟ به جايى نمى رسد و هر چه از خود مى پرسد چگونه يك يهودى به درجه خدايى رسيده است ، جوابى براى سؤ ال خويش نمى يابد...آرى ؛ زيرا مردم آن روز فهم و بينش نداشتند، آيا كسى كه شعور دارد هرگز مى پذيرد كه يكى سه تا و سه تا يك شود؟ و به جز دين اسلام كه از ميان همه دين هاى جهان ، يگانه دين الهى به نظر مى رسد، و قرآنش در آسيا و آفريقا و همه جا دستوالعمل مسلمانان است .
هيچ كشيشى نيست كه در برابر يك مرد شريف مسلمان از شرم ، سر به زير نيفكند!
اميل ديرمنگهام در كتاب خويش به نام حيات محمد در اين باره مى گويد: از روزى ؟ جنگهاى صليبى شروع شد، بدبينى نسبت به اسلام در ميان مسيحيان زيادتر شد، تا كار به جايى رسيد كه لفظ محمد، مساوى با كفر به خدا قلمداد گرديد و در زمان شكسپير به هر ديانت باطل و پوچ ، محمدى گفته مى شد، بالخصوص ديانتى ؟ بت پرستى بود! لفظ محمد (MAMMEYS) به جاى بت ، استعمال مى گرديد، كه از اين كلمه ، كلمه (MAHMETIE) و پس از آن كلمه (MAMMETY) را مشتق ساختند كه به جاى ديوانه و جن زده استعمال مى كردند.
كج انديشى در واقع در اثر اين بود كه متكلمان مسيحى يك سلسله مطالب بى اساس و پوچ را بدون آن كه درباره آنها تحقيقاتى بكنند به اسلام نسبت دادند. شما نويسندگان و شعراى دوره گرد غربى را مى بينيد كه چگونه با سخيف ترين و بى اساس ترين وصف ها و تعبيرها با مسلمانان نبرد مى كنند. اينان محمد صلى الله عليه و آله را طورى نشان مى دهند؟ گويى العياذ بالله دزدى نابغه يا فردى بى پروا يا ساحر و يا رئيس راهزنان است .
و يا اين كه او مانند اسقف رومان مى خواست به عنوان پاپ كشيش بزرگ انتخاب شود و چون به اين سمت نرسيده ، به خشم آمده ، براى خود خدا و دين تازه اين ساخته است .
پطروس ترجمه قرآن به حروف لاتينى را حرام كرد... و پاپ اينوسان (رهبر مسيحيان محمد را دشمن عيسى معرفى نمود.
كارلتون . اس . كون دانشمند معروف آمريكايى نيز در اين باره چنين مى گويد: ما مى توانيم بگوييم اسلام يك دين جهانى است . كدام دينى است كه ميليون ها پيرو در ده ها مملكت داشته باشد و با اين كه در هر محل و محيطى كه رفته ، مواجه با تاثيرات و اختلافات تاريخى آن جامعه شده ، با اين همه توانسته حقيقت خود را حفظ كند.
پروفسور روژه گارودى فيلسوف شهير و دانشمند برجسته فرانسوى كه به دين اسلام ، مشرف گرديده ، در باره سرنوشت اسلام چنين مى گويد: سرنوشت اسلام شايد اين باشد كه ميان شرق و غرب را پيوند بخشد و همه نيروهاى زندگى را (به تساوى ) در هر دو كرانه جهان پخش كند.
اما در كنار مطالب مطرح شده ، توجه به نكته اى ديگر در سير تاريخى تمدن اسلامى ، حائز اهميت مى باشد، و آن ظهور احياگران اسلامى از بطن جوامع مسلمان است .
تاريخ نويس فرانسوى اميل درمينگهام در كتاب خويش با عنوان حيات محمد مى نويسد: هر پيامبرى ، معجزه اى دارد كه دلالت به پيغمبرى او مى كند... قرآن ، يگانه معجزه محمد است ، اسلوب بيان و قوت بحث آن ، خود معجزه مى باشد و تا به امروز نيز براى هر شنونده مانند معماست و خواننده را اگر چه پرهيزگار هم نباشد باز به انديشه فرو مى برد بهترين دليل بر پيامبرى محمد، همين است كه از جن و بشر همگى مى خواست كه اگر مى توانند نظير قرآن را بياورند. جاى هيچ گونه ترديدى نيست ، هر آيه اى از قرآن اگر چه درباره زندگانى خصوصى پيغمبر باشد، به گونه اى بيان شده كه روح را بيش تر از يك معجزه عقلى به اهتزاز در مى آورد.
حيدر بامات (ج . ربوا) دانشمند و محقق فرانسوى اين گونه زبان به ستايش قرآن مى گشايد: قرآن به زور به كسى تحميل نشد، فقط به نيروى منطق و اقناع ، پيشرفت كرد... و تنها نيروى منطق قوى قرآن بود كه توانست ملت هاى پيروز شده بر مسلمانان را در اين اواخر چون ترك و مغول به طرف خود جلب كند. و با همين اقناع بود كه در هند با اين كه عربها آن جا فقط رهگذر بودند، پيشرفت كرده ، پيروان اسلام در آن جا امروزه به پنجاه ميليون نفر مى رسند و تعدادشان هر روز بيش تر مى شود.
دكتر سيد حسين نصر، در اين باره مى گويد: در باب اسلام بايد گفت كه اين دين هم در آمريكا و هم در اروپا بسيارى از كسانى را كه در پيچ و خم هاى سرگشتگى دنياى متجدد، گم شده اند و در پى نور هدايتى هستند كه بتواند آنان را از نااميدى و پوچى و بى هدفى نجات دهد، جلب كرده است . بسط اسلام در غرب هم نتيجه مهاجرت مسلمين و هم در نتيجه گرايش شمارى از مردم غالبا برجسته و تحصيل كرده غربى به اين دين ، بسيار فراتر از آن است كه بتواند آن را ناديده گرفت ... در نتيجه امروزه جامعه متنابهى از مسلمين هم در اروپا و هم در آمريكا به ويژه در مركز شهرهاى بزرگ ، شكل گرفته است .
منبع کتاب:چرا نماز بخوانيم،نویسنده:امیررجبی قسمت:معجزه پيامبر